loading...
قاتی پاتی
بابک بازدید : 2 پنجشنبه 05 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

شتری است که در خانه همه می‌خوابد
در خانه ما هم خوابید خب
حالا مال ما یک کمی بد فرم‌تر بوده،
از نامزدی به ازدواج رسید
پیش می‌آید دیگر!
شما هم خبطی مرتکب شوید،
بیایید دور هم، همدیگر را می‌بینیم و شوخی می‌کنیم
می‌خندیم،
حال می‌دهد به جان شما
غذای خوب هم سفارش داده‌ایم، میوه درجه یک هم ایضاً،
فقط ما این همه خرج کرده‌ایم، شما جوگیر نشوید کادوی گران بخرید
همان یک سکه کافیست، البته ما به نیمش هم راضی هستیم.
در ضمن، جمع بزرگونه است
دلبندانتان فعلاً در منزل بمانند تا وقتی دلبند ما به دنیا آمد برای تولدش دعوت کنیم

متن کارت عروسی زیبا, متن جالب کارت عروسی

نام فیلم: مجردها به بهشت نمی‌روند
برداشت اول و آخر: تکرار ندارد
تاریخ اکران: روز جشن عروسی
سانس ویژه: از ۷ شب تا نیمه شب
کارگردان: پدران و مادران خسته از دست فرزند
بازیگر نقش اول مرد:‌ آقا داماد
بازیگر نقش اول زن: عروس خانم
موزیک و موسیقی: دی‌جی آشنا
با تشکر از حضور بموقع عاقد
بازیگران سیاهی‌لشگر: خانواده‌ها، دوستان و آشنایان
قصه تکراری از اونجایی شروع می‌شه
قصه ما از اونجایی شروع می‌شه
که دخترخانم و آقا پسر عروسیشون به‌پامی‌شه
هر چی بگین سور و سات فراوونه
شیرینی و شام، ساز و دهل که میزونه
اونی که کمه تو قصه شون شمایین
حتماً تشریف بیارین
ما عکاس و فیلمبردار داریم شما زحمت نکشین
نکته: موقع ورود عروس و داماد میوه پوست نکنید چون چسب‌زخم نداریم.

متن کارت عروسی زیبا, متن جالب کارت عروسی

ما دو خانواده بسیار محترم، تصمیم گرفتیم دختر را عروس و پسرمان را داماد کنیم و بفرستیم خانه بخت تا هم خودمان از دستشان راحت شویم و هم خودشان مزه زندگی را بچشند.
پاشید، بیایید و این دو کبوتر عاشق را دست به دست بدهید تا بروند سر خانه و زندگیشان.
(حالا اگر کبوتر نبودند، شما می‌توانید قمری هم حساب‌شان کنید.)
بزم ما روز دوشنبه است و ۴ نوع غذا سفارش دادیم، فقط وقتی خوردید و رفتید نگویید ترش بود یا شیرین، شور بود یا بی‌نمک! حساب کنید کلی پول بابت اطعمه داده‌ایم. میوه هم چند برابر مهمانان ابتیاع شده تا به همراه شیرینی و شربت میل کنید.
ما که راضی به زحمت نیستیم، ولی حالا که شما می‌خواهید کادو بیاورید، کادوی درست و درمون بیاورید تا ما پشت سرتان حرف نزنیم! در ضمن این نور دیده‌‌ها را شما فعلاً نیاورید… بعداً ما از خجالتشان درمی‌آییم.

بابک بازدید : 2 پنجشنبه 05 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

چقدر عاقلند آنهایی که در عشق احمق اند.ویکتور هوگو

عذاب وجدان ، بدتر از مرگ در بیابان سوزان است.ویکتور هوگو

هر چه از کوه بالاتر می رویم ، چشم انداز گسترده تری می بینیم.ویکتور هوگو

لطف زن مانند ماسه خطرناک است.ویکتور هوگو

هرچه خدایی نیست ، فرو ریختنی است.ویکتور هوگو

یک پرنده کوچک که زیر برگها آواز میخواند برای اثبات خدا کافی است.ویکتور هوگو 

بزرگترین آزمون گیرنده ، خداست و کوچکترین آزمون دهنده ، بنده ی خدا.ویکتور هوگو

روزی جهانیان ،همه دست برادری به یکدیگر خواهند داد و آن روزی است که بدبختی و تیره روزی در گستره جهان یافت نخواهد شد.ویکتور هوگو

از لابه لای شدیدترین تاریکی ها ، نور راستی برافروخته می شود.ویکتور هوگو

آنچه میگویی بکن و آنچه میکنی بگو! ویکتور

لغزش انسان تدریجی است . بدیها در وجود ما ،پای حاضر و آماده و نامرئی دارند .حتی کسانی که از ما با ظاهر پاک و آراسته ، چنین ویژگیهایی دارند. ویکتور هوگو

اگر نمیخواهی تو را بیازمایند ، کار خود را درست انجام بده . ویکتور هوگو

هر زن پاکدامنی ،زیبا و دلپسند است. ویکتور هوگو

زندگانی گل است و عشق ، عسل آن. ویکتور هوگو

هر کس ارزش خود را خود تعیین میکند. ویکتور هوگو

اگر چشم و هم چشمی در زندگی بشر نبود ،نه نوآوری میشد نه کشفی.ویکتور هوگو

عشق ، زیبا و زشت نمیشناسد.ویکتور هوگو

 

اگر انسان بتواند رنج را نیز به مانند شهری ترک گوید،می تواند خوشبختی را از سر گیرد.ویکتور هوگو

ازدواج چیز شگفت آوری است،گاه شیران را روباه و گاه روبهان را شیر میکند.ویکتور هوگو

جان آدمی چه اندوهگین است ،هنگامی که اندوهش از عشق است.ویکتور هوگو

چقدر باشکوه است که دوستت بدارند و به مراتب باشکوه تر است که دوست بداری!ویکتور هوگو

بدون دادگری هیچگونه پیش داوری درست نیست.ویکتور هوگو

در نوشتن از آنچه دیگران نوشته اند ، نباید یاری خواست ،بلکه از جان و دل خویشتن است که باید یاری جست.ویکتور هوگو

به کسی عشق بورز که لایق عشق تو باشد نه تشنه عشق … چون تشنه عشق روزی سیراب می شود.ویکتور هوگو

مانند پرنده باش که روی شاخه سست و ضعیف لحظه ای می نشینید و آواز میخواند و احساس میکند که شاخه می لرزد ،اما به آواز خواندن خود ادامه می دهد زیرا مطمئن است که بال و پر دارد.ویکتور هوگو

بیش از آنکه خزان از راه برسد ، از هر بهار بهره مند شو .ویکتور هوگو

زندگی شما از زمانی آغاز میشود که افسار سرنوشت خویش را در دست گیرید.ویکتور هوگو 

بابک بازدید : 3 پنجشنبه 05 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

انان كه با افكاري پاك و فطرتي زيبا در قلب ديگران جاي دارند را هرگز هراسي از فراموشي نيست چرا كه جاودانند

 

 * * * * * *جملات کوروش کبیر * * * * * *


فرمان دادم تا بدنم را بدون تابوت و مومیایی به خاک بسپارند تا اجزاء بدنم ذرات خاک ایران را تشکیل دهد

* * * * * *جملات کوروش کبیر * * * * * *


باران باش و ببار و نپرس کاسه های خالی از آن کیست

 

* * * * * *جملات کوروش کبیر * * * * * *

 

من به خاطر ندارم در هیچ جهادی برای عزت و کسب افتخار ایران زمین مغلوب شده باشم

 

* * * * * *جملات کوروش کبیر * * * * * *

 

همیشه با هم یکدل و صمیمی بمانید تا اتحادتان موید و پایدار بماند

 

* * * * * *جملات کوروش کبیر * * * * * *

 

حرمت قانون را بر خود واجب شمارید و خصایل و سنن قدیمی را گرامی بدارید

 

* * * * * *جملات کوروش کبیر * * * * * *

 

کارتان را آغاز کنید، توانایی انجامش بدنبال می آید .

 

* * * * * *جملات کوروش کبیر * * * * * *

 

هر برادری که از منافع برادر خود مانند نفع خویش حمایت کرد به کار خود سامان داده است

 

* * * * * *جملات کوروش کبیر * * * * * *

 

به احترام روح من که باقی و ناظر بر احوال شماست به انچه دستور میدهم عمل کنید

 

* * * * * *جملات کوروش کبیر * * * * * *

 

وقتی توبیخ را با تمجید پایان می دهید، افراد درباره رفتار و عملکرد خود فکر می کنند، نه رفتار و عملکرد شما

 

* * * * * *جملات کوروش کبیر * * * * * *

 

خداوندا دستهایم خالی است ودلم غرق در آرزوها -یا به قدرت بیکرانت دستانم را توانا گردان یا دلم را ازآرزوهای دست نیافتنی خالی کن

 

* * * * * *جملات کوروش کبیر * * * * * *

 

دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند…

 

* * * * * *جملات کوروش کبیر * * * * * *

 

اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید به دوستان خود محبت کنید.

 

* * * * * *جملات کوروش کبیر * * * * * *

 

آنچه جذاب است سهولت نیست، دشواری هم نیست، بلکه دشواری رسیدن به سهولت است .

 

* * * * * *جملات کوروش کبیر * * * * * *

 

وقتی توبیخ را با تمجید پایان می دهید، افراد درباره رفتار و عملکرد خود فکر می کنند، نه رفتار و عملکرد شما

 

* * * * * *جملات کوروش کبیر * * * * * *

 

سخت کوشی هرگز کسی را نکشته است، نگرانی از آن است که انسان را از بین می برد .

 

* * * * * *جملات کوروش کبیر * * * * * *

 

اگر همان کاری را انجام دهید که همیشه انجام می دادید، همان نتیجه ای را می گیرید که همیشه می گرفتید .

 

* * * * * *جملات کوروش کبیر * * * * * *

 

افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را بگونه ای متفاوت انجام می دهند.

 

* * * * * *جملات کوروش کبیر * * * * * *

 

پیش از آنکه پاسخی بدهی با یک نفر مشورت کن ولی پیش از آنکه تصمیم بگیری با چند نفر .

 

* * * * * *جملات کوروش کبیر * * * * * *

 

کار بزرگ وجود ندارد، به شرطی که آن را به کارهای کوچکتر تقسیم کنیم .

 

* * * * * *جملات کوروش کبیر * * * * * *

 

انسان همان می شود که اغلب به آن فکر می کند .

 

* * * * * *جملات کوروش کبیر * * * * * *

 

همواره بیاد داشته باشید آخرین کلید باقیمانده، شاید بازگشاینده قفل در باشد

 

* * * * * *جملات کوروش کبیر * * * * * *

 

تنها راهی که به شکست می انجامد، تلاش نکردن است .

 

* * * * * *جملات کوروش کبیر * * * * * *

 

من یاور یقین و عدالتم من زندگی ها خواهم ساخت، من خوشی های بسیار خواهم آورد من ملتم را سربلند ساحت زمین خواهم کرد، زیرا شادمانی او شادمانی من است.

 

* * * * * *جملات کوروش کبیر * * * * * *

 

عمر شما از زمانی شروع می شود که اختیار سرنوشت خویش را در دست می گیرید .

 

* * * * * *جملات کوروش کبیر * * * * * *

 

آفتاب به گیاهی حرارت می دهد که سر از خاک بیرون آورده باشد .

 

* * * * * *جملات کوروش کبیر * * * * * *

 

وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد، بخاطر این است که شما چیز زیادی از آن نخواسته اید .

 

* * * * * *جملات کوروش کبیر * * * * * *

بابک بازدید : 3 پنجشنبه 05 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

مطالب جالب و خواندنی, شما یادتون نمیاد

-اسم بازیش فکر بکر بود
با اینکه راهنمای بازی هم داشت ولی آخرشم نفهمیدیم چی بود بازیش !

مطالب جالب و خواندنی, شما یادتون نمیاد

مطالب جالب و خواندنی, شما یادتون نمیاد

مطالب جالب و خواندنی, شما یادتون نمیاد

مطالب جالب و خواندنی, شما یادتون نمیاد

مطالب جالب و خواندنی, شما یادتون نمیاد

مطالب جالب و خواندنی, شما یادتون نمیاد

مطالب جالب و خواندنی, شما یادتون نمیاد

مطالب جالب و خواندنی, شما یادتون نمیاد

مطالب جالب و خواندنی, شما یادتون نمیاد

زبل خان
از توی شلوارش همه چی در میاورد
گاهی اوقات یه خونه هم از توش در میاورد!

مطالب جالب و خواندنی, شما یادتون نمیاد

 

مطالب جالب و خواندنی, شما یادتون نمیاد

سلمونی های اون زمان از اینا استفاده میکردن
وقتی آرایشگر دست به کار میشد
موها رو میکند که اشکمون رو در میاورد
صدامونم در نمی اومد !

مطالب جالب و خواندنی, شما یادتون نمیاد

مطالب جالب و خواندنی, شما یادتون نمیاد

مطالب جالب و خواندنی, شما یادتون نمیاد

مطالب جالب و خواندنی, شما یادتون نمیاد

مطالب جالب و خواندنی, شما یادتون نمیاد

مطالب جالب و خواندنی, شما یادتون نمیاد

مطالب جالب و خواندنی, شما یادتون نمیاد

مطالب جالب و خواندنی, شما یادتون نمیاد

بابک بازدید : 2 پنجشنبه 05 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

شما یادتون نمیاد، قرآن خوندن و شعار هفته (ته کتاب قرآن) سر صف نوبتی بود برای هر کلاس، بعد هر کس میومد سر صف مثلا میخواست با صوت بخونه میگفت: بییییسمیلّـــَهی یُررررحمـــَنی یُرررررحییییییم

شما یادتون نمیاد، اون موقعی که شلوار مکانیک مد شده بود و همه پسرا میپوشیدن

شما یادتون نمیاد: بااااااا اجازه ی صابخونه (سر اکبر عبدی از دیوار میومد بالا)

شما یادتون نمیاد: تو دبستان سر کلاس وقتی گچ تموم میشد، خدا خدا میکردیم معلم به ما بگه بریم از دفتر گچ بیاریم
همیشه هم گچ های رنگی زیر دست معلم زود میشکست، بعدم صدای ناهنجار کشیده شدن ناخن روی تخته سیاه

شما یادتون نمیاد، یکی از بازی محبوب بچگیمون کارت جمع کردن بود، با عکس و اسم و مشخصات ماشین یا موتور یا فوتبالیستها، یا ضرب المثل یا چیستان …

شما یادتون نمیاد، قدیما تلویزیون که کنترل نداشت، یکی مجبور بود پایین تلویزیون بخوابه با پاش کانالها رو عوض کنه

شما یادتون نمیاد: گل گل گل اومد کدوم گل؟ همون که رنگارنگاره برای شاپرکها یه خونه قشنگه. کدوم کدوم شاپرک؟؟ همون که روی بالش خالهای سرخ و زرده، با بالهای قشنگش میره و برمیگرده، میره و برمیگرده.. شاپرک خسته میشه… بالهاشو زود میبنده… روی گلها میشینه… شعر میخونه، میخنده

شما یادتون نمیاد، اون مسلسل های پلاستیکی سیاه رو که وقتی ماشه اش رو میکشیدی ترررررررررررررترررررررررر ررر صدا میداد

شما یادتون نمیاد، خط فاصله هایی که بین کلمه هامون میذاشتیم یا با مداد قرمز بود یا وقتی خیلی میخواستیم خاص باشه ستاره می کشیدیم

شما یادتون نمیاد: من کارم، مــــــــــَن کارم. بازو و نیرو دارم، هر چیزی رو میسازم، از تنبلی بیزارم، از تنبلی بیزارم. بعد اون یکی میگفت: اسم من، اندیشه ه ه ه ه ه، به کار میگم همیشه، بی کار و بی اندیشه، چیزی درست نمیشه، چیزی درست نمیشه

شما یادتون نمیاد: علامتی که هم اکنون میشنوید اعلام وضعیت قرمز است… قیییییییییییییییییییییییی یییییییییژژژژژژژ. و بعد بدو بدو رفتن تو سنگر، کیسه های شن پشت پنجره های شیشه ای، چسبهایی که به شیشه ها زده بودیم، صدای موشکباران، قطع شدن برق، و تاریکی مطلق، و بعد حتی اگه یک نفر یک سیگار روشن میکرد از همه طرف صدا بلند میشد: خامووووووش کن!!! خامووووووش کن!!!!

بابک بازدید : 3 پنجشنبه 05 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

شما یادتون نمیاد: دختره اینجا نشسته گریه می کنه زاری میکنه از برای من یکی رو بزن!! یه نفر هم مینشست اون وسط توی دایره، الکی صدای گریه کردن درمیآورد

شما یادتون نمیاد، با مدادتراش و آب پوست پرتقال، تارعنکبوت درست می کردیم

شما یادتون نمیاد، تابستونا که هوا خیلی گرم بود، ظهرا میرفتیم با گوله های آسفالت تو خیابون بازی میکردیم!! بعضی وقتا هم اونها رو میکندیم میچسبوندیم رو زنگ خونه ها و فرار میکردیم

شما یادتون نمیاد، وقتی دبستانی بودیم قلکهای پلاستیکی سبز بدرنگ یا نارنجی به شکل تانک یا نارنجک بهمون می دادند تا پر از پولهای خرد دو زاری پنج زاری و یک تومنی دوتومنی بکنیم که برای کمک به رزمندگان جبهه ها بفرستند

شما یادتون نمیاد، همسایه ها تو حیاط جمع می شدن رب گوجه می پختن. بوی گوجه فرنگی پخته شده اشتهابرانگیز بود، اما وقتی می چشیدیم خوشمون نمیومد، مزه گوجه گندیده میداد

شما یادتون نمیاد، تو کلاس وقتی درس تموم میشد و وقت اضافه میآوردیم، تا زنگ بخوره این بازی رو میکردیم که یکی از کلاس میرفت بیرون، بعد بچه های تو کلاس یک چیزی رو انتخاب میکردند، اونکه وارد میشد، هرچقدر که به اون چیز نزدیک تر میشد، محکمتر رو میز میکوبیدیم

شما یادتون نمیاد، دبستان که بودیم، هر چی میپرسیدن و میموندیم توش، میگفتیم ما تا سر اینجا خوندیم

شما یادتون نمیاد، خانم خامنه ای (مجری برنامه کودک شبکه یک رو) با اون صورت صاف و صدای شمرده شمرده ش

شما یادتون نمیاد: سه بار پشت سر هم بگو: گاز دوغ دار، دوغ گازدار!! یا چایی داغه، دایی چاقه

شما یادتون نمیاد، صفحه های خوشنویسی تو کتاب فارسی سال سوم رو

شما یادتون نمیاد، قبل از برنامه کودک که ساعت پنج بعدازظهر شروع میشد، اول بیست دقیقه عکس یک گل رز بود با آهنگ باخ،،، بعد اسامی گمشدگان بود با عکساشون.. که وحشتی توی دلمون مینداخت که این بچها چه بلایی سرشون اومده؟؟ آخر برنامه هم نقاشیهای فرستاده شده بود که همّش رنگپریده بود و معلوم نبود چی کشیدند.
تازه نقاشیها رو یک نفر با دست میگرفت جلوی دوربین، دستش هم هی میلرزید!!
آخرش هم: تهران ولیعصر خیابان جام جم ساختمان تولید طبقه دوم، گروه کودک و نوجوان

شما یادتون نمیاد، یه برنامه بود به اسم بچه هااااا مواظبببببب باشییییییددددد (مثلا صداش قرار بود طنین وحشتناکی داشته باشه! بعد همیشه یه بلاهایی که سر بچه ها اومده بود رو نشون میداد، من هنوز وحشت چرخ گوشت تو دلمه. یه گوله ی آتیش کارتونی هم بود که هی این طرف اون طرف میپرید و میگفت:
آتیش آتیشم، آتیش آتیشم، اینجا رو آتیششش میزنم، اونجا رو آتیششش میزنم، همه جا رو آتیششش میزنم

بابک بازدید : 2 پنجشنبه 05 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

شما یادتون نمیاد تو دبستان وقتی مشقامونو ننوشته بودیم معلم که میومد بالا سرمون الکی تو کیفمونو می گشتیم میگفتیم خانوم دفترمونو جا گذاشتیم!!

شما یادتون نمیاد افسانه توشی شان رو!!

شما یادتون نمیاد: چی شده ای باغ امید، کارت به اینجا کشید؟؟ دیدم اجاق خاموشه، کتری چایی روشه، تا کبریتو کشیدم، دیگه هیچی ندیدم

شما یادتون نمیاد: شد جمهوری اسلامی به پا، که هم دین دهد هم دنیا به ما، از انقلاب ایران دگر، کاخ ستم گشته زیر و زبر…!!

شما یادتون نمیاد، برگه های امتحانی بزرگی که سر برگشون آبی رنگ بود و بالای صفحه یه “برگه امتحان” گنده نوشته بودن

شما یادتون نمیاد: زندگی منشوری است در حرکت دوار ، منشوری که پرتو پرشکوه خلقت با رنگهای بدیع و دلفریبش آنرا دوست داشتنی، خیال انگیز و پرشور ساخته است. این مجموعه دریچه ایست به سوی….. دیری دیری ریییییینگ : داااااستانِ زندگی ی ی ی -تیتراژ سریال هانیکو

شما یادتون نمیاد: یک تکه ابر بودیم، بر سینه ی آسمان، یک ابر خسته ی سرد، یک ابر پر ز باران

شما یادتون نمیاد، چیپس استقلال رو از همونایی که تو یه نایلون شفاف دراز بود و بالاش هم یه مقوا منگنه شده بود، چقدرم شور بود ولی خیلی حال میداد

شما یادتون نمیاد، با آب و مایع ظرفشویی کف درست میکردیم، تو لوله خالی خودکار بیک فوت میکردیم تا حباب درست بشه

شما یادتون نمیاد، هر روز صبح که پا میشدیم بریم مدرسه ساعت ۶:۴۰ تا ۷ صبح، رادیو برنامه “بچه های انقلاب” رو پخش میکرد و ما همزمان باهاش صبحانه میخوردیم

شما یادتون نمیاد: به نام الله پاسدار حرمت خون شهدا، شهدایی که با خون خود درخت اسلام را آبیاری کردند. این مقدمه همه انشاهامون بود

شما یادتون نمیاد، توی خاله بازی یه نوع کیک درست میکردیم به اینصورت که بیسکوییت رو توی کاسه خورد میکردیم و روش آب میریختیم، اییییی الان فکرشو میکنم خیلی مزخرف بود چه جوری میخوردیم ما

شما یادتون نمیاد: انگشتر فیروزه، خدا کنه بسوزه !

شما یادتون نمیاد، اون موقعها یکی میومد خونه مون و ما خونه نبودیم، رو در مینوشتن: آمدیم منزل، تشریف نداشتید!!

شما یادتون نمیاد، بچه که بودیم به آهنگها و شعرها گوش میدادیم و بعضی ها رو اشتباهی میشنیدیم و نمی فهمیدیم منظورش چیه، بعد همونطوری غلط غولوط حفظ میکردیم

شما یادتون نمیاد، خانواده آقای هاشمی رو که میخواستن از نیشابور برن کازرون، تو کتاب تعلیمات اجتماعی

بابک بازدید : 3 پنجشنبه 05 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

شما یادتون نمیاد: آن مان نماران، تو تو اسکاچی، آنی مانی کَ. لا. چی

شما یادتون نمیاد، گوشه پایین ورقه های دفتر مشقمون، نقاشی می کشیدیم. بعد تند برگ میزدیم میشد انیمیشن

شما یادتون نمیاد، صفحه چپ دفتر مشق رو بیشتر دوست داشتیم، به خاطر اینکه برگه های سمت راست پشتشون نوشته شده بود، ولی سمت چپی ها نو بود

شما یادتون نمیاد، آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم درستون کجاست، اونا یه درس از ما عقب تر باشن

شما یادتون نمیاد، برای درس علوم لوبیا لای دستمال سبز میکردیم و میبردیم سر کلاس پز میدادیم

شما یادتون نمیاد، با آب قند اشباع شده و یک نخ، نبات درست میکردیم میبردیم مدرسه

شما یادتون نمیاد، تو راه مدرسه اگه یه قوطی پیدا میکردیم تا خود مدرسه شوتش میکردیم

شما یادتون نمیاد: دفتر پرورشی با اون نقاشی ها و تزئینات خز و خیل

شما یادتون نمیاد، یه زمانی به دوستمون که میرسیدیم دستمون رو دراز میکردیم که مثلا میخوایم دست بدیم، بعد اون واقعا دستش رو دراز میکرد که دست بده، بعد ما یهو بصورت ضربتی دستمون رو پس میکشیدیم و میگفتیم: یه بچه ی این قدی ندیدی؟؟ (قد بچه رو با دست نشون میدادیم) و بعد کرکر میخندیدیم که کنفش کردیم

بابک بازدید : 4 جمعه 23 فروردین 1392 نظرات (0)

ایا می توانید به این سوالات پاسخ دهید؟نیشخند


سوالات رو بخوانید:

1.جنگ صد ساله چقدر طول کشید؟!

الف:116 سال

ب:99 سال

ج:100سال

د:150 سال


2.کلاه های پاناما در چه کشوری تولید می شود؟!

الف:برزیل

ب:شیلی

ج:پاناما

د:اکوادر


3.روس ها در چه ماهی انقلاب اکتبر را جشن می گیرند؟!

الف:ژانویه

ب:سپتامبر

ج:اکتبر

د:نوامبر


4.اسم شاه جرج ششم چه بود؟!

الف:ادر

ب:البرت

ج:جرج

د:مانویل


5.نام جزایر قناری در اقیانوس ارام از نام کدام حیوان گرفته شده است؟!

الف:قناری

ب:کانگرو

ج:توله سگ

د:موش

-----------------------------------------------------------------------

حالا قبل از این که کسانی رو که نمی تونن به این سوالا جواب بدن رو مسخره کنید یه سر به جواب ها یزنید!

-----------------------------------------------------------------------

1:جنگ 100 ساله در واقع 116 سال طول کشید!!(1337-1453)

2:کلاه پاناما در کشور اکوادور تولید می شود!

3:انقلاب اکتبر در ماه نوامبر جشن گرفته می شود!

4:اسم شاه جرج البرت بود که پس از رسیدن به مقام پادشاهی به جرج تغییر کرد!

5:از توله سگ!!اسم لاتین آن Insularia canaria است که یعنی جزایر طوله سگ ها!!

 

تعداد صفحات : 4

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 36
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 28
  • بازدید امروز : 10
  • باردید دیروز : 16
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 26
  • بازدید ماه : 26
  • بازدید سال : 28
  • بازدید کلی : 425